قضاوت افراد از داشتههای خویش و نداشتههای دیگران بر چه مبنایی استوار است؟رفتار اجتماعی انسان تکلیف فوقالعاده پیچیدهای در زندگی اجتماعی است. در جریان تعاملات اجتماعی افراد گرایش دارند سنجشهای خود از دیگران را صحیح بدانند اما اینکه مبنای این سنجشها چیست اغلب نادیده انگاشته میشوند، بر همین اساس است که گفته میشود روابط اجتماعی انسان باعث رشد، احساس رضایت، شادکامی و شادی و در مواقعی خشم، حسادت و نارضایتی می شود. زمانی که افراد ارزیابی صحیح و منطقی خود را بر اساس ظواهر و معیارهای سطحی بنا میکنند، احساساتی نظیر اضطراب، غم و حسادت رشد میکند. این دردهای عاطفی ریشه در ضعف اعتماد به نفس و منیت افراد داشته و بخش مهمی از وجود انسان را تشکیل میدهند.
در واقع اغلب اوقات فراموش میکنیم که منحصر به فرد هستیم و تشخیص خود را از دیگران از دست میدهیم چنانچه مفاهیمی مانند من، نداشتههای من و داشتههای او پیوسته خشم و نگرانی و ستیزه را در درون انسان ایجاد میکند طوری که آکنده شدن ذهن از منفی بافیها نوعی شکنجه ناآگاهانه مداوم یا واکنشهای جنگ یا فرار ایجاد میکند. این واکنشهای دفاعی که در زیر سطح آگاهی ما رخ میدهد در واقع از عمیقترین مشکلات و دردهای انسان ناشی میشود.
بیماری، خشم، آسیبدیدگی، رنجش، حسرت و ناامید شدن حاصل گفتوگوی منفی و مداوم « من ضعیف پنداشته» در فرد است. گفتوگوهایی مانند «این عادلانه نیست»، «من استحقاق بیشتری دارم» و «چرا آنها دارند، من ندارم». از این رو تکاپوی منفی را در درون فرد به جریان میاندازد. تصورات ناعادلانه پنداشتن شرایط خود، دیگران را بالاتر از خود دیدن، انکار شرایط زندگی خود و بدین شکل اضطراب و نگرانی مداوم را تقویت کردن و در اعماق درد و رنج فرورفتن منجربه هدر دادن لحظات گرانبهای عمر میشود.
رنج کشیدن از تفاوت میان آنچه هست (واقعیت) و آنچه «من میخواهم باشد» و حتی فراتر از آن «دیگران نباید داشته باشند» ترس از آینده ایجاد میکند و بدین ترتیب فرد به کارهای بینتیجه از قبیل مقایسه کردن خود با دیگران و حسرت ورزی دست میزند.
رهایی از حسرتهای خود ساخته نیازمند چه راهکارهایی است؟حسرت خوردن غافل شدن از خرد هستی (نیرویی برتر) است، باید توجه داشت وجود هر کسی در والاترین شکل خود تجلی پیدا میکند. برای رهایی از این معضلات به تصمیم گرفتن، منفیها را رها کردن و اراده واقعی خود را به کار بستن، از ترس و حسد رها شدن، خودخواهی و خواستههای غیر منطقی خویش را رها کردن و آرامش را در عین نقصانهای زندگی پیدا کردن، نیاز است.
تعلقات زندگی همگی موقت و گذرا هستند بنابراین باید از بردگی آرزو و خواهشهای مقایسه با دیگران رها شد زیرا تا زمانی که اسیر خواهشهای غیر منطقی «من خویش» باشیم در جریان منفی زندگی اسیر امواج خروشان حسد خواهیم بود و در نهایت به باتلاق حسرتهای گذشته فرود میآییم و در طغیان امواج زندگی زخم بر میداریم.
برای جدا شدن از حسرتهای خودساخته به پالایش درون نیاز داریم زیرا آرامش و خشنودی در عمق وجود انسان ریشه دارد و این مهم امکانپذیر نیست مگر اینکه افراد به پذیرش دست پیدا کنند.
چگونه میتوان با پذیرش منیت خویش از نگاه ناعادلانه از وجود خویشتن فاصله گرفت؟ پذیرش یعنی قبول خود، اعتماد به خود، شاکر بودن ، اینکه دیگر نمیخواهیم بیش از این به زندگی توأم با درد و رنج و حسرت ادامه دهیم ، تلاش در تغییر عواطف و هیجانات منفی به مثبت، استفاده از تمام منابع وجودی خویشتن، پذیرفتن شرایط آنگونه که هست و فاصله گرفتن از نگاه ناعادلانه از وجود خویشتن است. هدیه پذیرش، آرامش به خویشتن است و تقدیم آرامش به خویشتن، رسیدن به انسانیت کامل و ریشههای حسد و حسرت را خشکاندن است.
انسان تا زمانی که به زندگی دیگران حسرت میخورد احساس ناامنی و آسیبپذیری میکند بنابراین شکستن سدهایی که مانع احساس عشق و آرامش میشوند، در هم ریختن تمام موانعی که زندگی را به کام ما تلخ میکند ، رها کردن پیشداوریها نسبت به دیگران و تغییرپذیر شدن، شرایط تازه زندگی را فراهم میکنند. به عبارت دیگر باورهای آسیبزا و منفی را از خود دور کردن و مسیرهای بنبست را رها و به جریان هستی متصل شدن نیازمند گذاشتن کوله بار حسرت بر زمین است. فقط در این صورت است که بارقه امید دوباره در دل ایجاد میشود و اطمینان از دست رفته به همه جوانب زندگی برمیگردد.
نکته حائز اهمیت دیگر برای رهایی از اینگونه تصورات ناعادلانه تمرکز بر وجود خویشتن و دیگران را به عنوان سرچشمه حسرتهایمان مورد سرزنش قرار ندادن است، از سوی دیگر به درون خود نگریستن و پذیرفتن واقعیتهای زندگی و مسئولیت کامل زندگی تنها راه رسیدن به آزادی و بلوغ عاطفی و دور ریختن احساسات بهبود نیافته و حسرتهای تلنبار شده است در واقع آگاهی از احساسات مبنای بهبودی رضایت خود و ارتباط سالم و مؤثر با دیگران است.
نگاه ناعادلانه نسبت به داشتههای خود و حسرت خوردن به آنچه دیگران دارند، چه عواقب منفی را در زندگی در پی دارد؟ زخمهای رنجش و حسرت موجب ایجاد بیماریهای مختلفی در انسان میشود بنابراین راه رسیدن به آرامش واقعی شناخت احساسات مثبت و منفی و وجین کردن علفهای هرز خشم و کینه و حسد از ذهن است. احساسات مسموم جنبههای منفی شخصیت تأثیر ویرانگری بر زندگی خود و اطرافیان از قبیل طلاق، انکار مسئولیتها، مقایسه بیامان، حسرت خوردن و نگرانی مداوم و... به جا میگذارد اما هنگامی که روند بازسازی را در خود شروع میکنیم بخشهای مختلف وجود خود را مالک میشویم و به نوعی احترام به خود را افزایش داده و هماهنگی و تعادل را بدست میآوریم. باید توجه داشت، شدت دردهای روحی همیشه با خطای شناختی ارتباط دارد و با فاصله گرفتن از این دردها رویدادهای زندگی را معنایی تازه میتوان بخشید.
با فاصله گرفتن ازخودآزاری و هزینه پیشرفتهای دیگران و رنج کشیدن از دست نیافتن به چشم اندازهای خودساخته میتوان تصویرهای ذهنی خود را هرس کرد. اینگونه افراد باید گفتوگوهای درونی خود را تغییر دهند زیرا تا زمانی که حسرت میخوریم، قربانی هستیم و هر اندازه خود را انکار کنیم ضربهپذیری و بیماری از حسرتهای گذشته و آینده در جسم و جانمان بیشتر لانه میکند. زندگی سراسر حسرت و پشیمانی را ترک کردن نیازمند ارادهای انسانی است. به جرأت میتوان گفت حسد، حسرت و رنجشها غل و زنجیرهای روح انسان هستند و آرامش عظیم روحی در سایه داشتن ذهن آرام، پذیرنده، امید و امکان تغییر است.
آیا برخی از زنان در نتیجه چشم و همچشمی، حسرت زندگی دیگران را میخورند، باعث ایجاد ناملایمتیهایی در زندگی خانوادگی میشوند؟در بطن بیشتر حسرت ورزان روح پلیدی که همانا خود کم بینی است نهفته است. حسرت خوردن از آنچه دیگران دارند و من ندارم در محیط خانوادگی خشم و آزردگی و ناامنی ایجاد میکندو همین مناظرات خانواده و در نتیجه بحثها و گفتوگوهای بیحاصل عوارض جبران ناپذیری به جا میگذارند بدین ترتیب که گاهی افراد در رقابت ناسالم با دیگران بدون پیشبینیپذیری دست به خطر میزنند، ریسک میکنند و لطمات جبران ناپذیری به اعضای خانواده میزنند. مثلاً فردی را در نظر بگیرید که برای پاسخگویی به حسرت و رقابت طلبیهای همسرش دست به معاملات نادرستی مانند نزول و ربا میزند.
این نوع حسرتها و مقایسههای بیامان از یک سو آسیبهای جدی به آینده فرزندان و خانواده وارد میکند و از سوی دیگر مشاجرات مکرر، کشمکشها و قهر و آشتیها روابط را به جایی میرساند که به مویی بند میشوند و هر لحظه امکان گسسته شدن و جدایی را ایجاد میکنند. در واقع کنش و واکنشها سلسلهوار عمل کرده و همه جنبههای زندگی را تحتالشعاع منفی خودش قرار میدهد.
به این ترتیب اینگونه افراد دکمه کنترل احساس و ناایمنی را به دست دیگران میدهند طوری که پیشرفت و تلاش دیگران را تحمل نمیکنند و این مسأله منجر به ایجاد بیماریهای خطرناک و مهلک از قبیل ناراحتیهای قلبی و عروقی، سرطان و... میشود. همچنین درگیر شدنهای متعدد در خانواده آرامش زندگی را از بین میبرد.
افرادی که در جریان رقابت و حسادت با دیگران حرکت میکنند در مسیر زندگی ممکن است از افراد ناباب دنباله روی کنند. آنان به افرادی بیاراده و کم جرأت مبدل میشوند و برای رسیدن به دیگران و جبران حسرتهای زندگی تمام نیروهای حقیقی وجودشان را تحلیل میبرند و نابود میکنند و گاهی ممکن است دست به اعمال و رفتاری بزنند که واقعاً توان آن را ندارند و همین رفتارها باعث میشود حسرت ورزان از درون خود را عصبانی ببینند.